« Réso » بیانیهی
دربارهی ما
نسیم دوبارهای برای « چپ »
اصلاح طلبان و متحدان
برگهای دفتر قرن بیستم به زحمت ورق میخورند چرا که فصل جدیدی از تاریخ با موجی از جنگها و مصیبتها و استثمارات گشوده میشود.
بیعدالتیهایی که پیشگامان « چپ » در حدود صد سال پیش با آنها میجنگیدند، از جمله بهره کشی انسان توسط انسان، قانون بهره و انواع تاریک اندیشیهای بشر، همواره وجود داشته و دارند. امیدی که چپها در بشریت ایجاد نمودند- آزادی شهروند، سهیم شدن قشر زحمتکش در انواع برخورداریها، رفاه همگانی و برادری غیردینی- آنقدر اثر گذار بودهاند که امروز بر ماست بخاطرشان مبارزهای دیگر را آغاز کنیم.
در جوامع غربی، شهروندان تبدیل به مصرف کننده، مصرف گرا و حتی در برخی نقاط جهان، قابل مصرف شدهاند.
نابرابریها و بیثباتی در جهان به طور اجتناب ناپذیری علاوه بر ایجاد چالش، میلیونها انسان را به ورطهی نابودی میکشد. دربارهی کشورهای جنوب میتوان گفت که روز به روز توسط حاکمیت سرمایهداری مالی دچار خفقان و در محراب سودآوری و رقابت، قربانی میشوند. با این وجود، زندگی بر روی زمین باقیست چنانکه ازین پس خواهد بود، البته به صورت جهانی. برخی سعی دارند که در این حقیقت نو دخیل شوند و برخی دیگر از سر ایدئولوژی یا از سر ترس، بر هویت خویش چنبره میزنند و سفت و سخت به باورها و اوهام خویش میچسبند بر این باور که سرنوشت انسان بر با هم زندگی کردن بنا نشده است بلکه ترجیحاً چیره شدن بر دیگری و بر وی تسلط یافتن است.
در این اوضاع و احوال جهانی، زمان برای ترقی خواهان، سخت است.
این آشوبها سؤالات تازهای را مطرح میکنند و چپهای فرانسه و اروپا بهسختی میتوانند-در حالیکه در میان وسوسهی محافظهکاری و کنار گذاشته شدن در این بازار سرگردانند- پاسخی برایشان پیدا کنند.
چرا که همین ایدهی ترقی خواهی است که زیر سؤال میرود و تردید برانگیز است. چه بسیارند جوامع آرمانیای که میتوان برای خود متصور شد، چه بسیار اهداف و انگیزههای مشترکی که میتوانند چارهسازِمان باشند و چه بسیار رهبران مسلمی که می توانند راه نمای راهمان باشند. زیر سلطهی محافظهکاری لیبرال، نظام سرمایهداری بار دیگر سعی در تصاحب آن چه جنبش سوسیال-دموکرات در طول چندین دهه از وی ستانده است دارد. دیگر چیزی برای ممنوعیت وجود ندارد!
از این رو، چپ کمتر به لیبرالیسم-که از سرمایههای اجتماعی پشتیبانی نمیکند- حمله میبرد. واژهی امروز دیگر »فتح » نیست بلکه « مقاومت است ».پویایی از بین رفته است.
چه باید کرد؟
ما بر این باوریم که باید « چپ » را از نو بنا نهاد. چرا که چپ بود که در طول تاریخ توانست روند امور را تغییر دهد، اجازه دهد تا کارگران صاحب آزادی شوند و امکان شکل گیری سیاستهای مبتنی بر تساوی واقعی، عدالت و رفاه همگانی را فراهم نمایند و به کمک آن است که امید در دلهایمان بار دیگر متولد خواهد شد.
اندیشهی ما بر این است که این مبارزه طلبی به طور کلی برای چپ و به طور اخص برای سوسیال-دموکرات، در گرو تعریفی از حواشی تلاشی سیاسی است که خود را به حفظ سرمایهها محدود نمیکند مگر اینکه با همهی این اوصاف تن به همراهی اجتماعی لیبرالیسم نو دهد.
در واقع این اقدام و دگرگون ساختن جهان معاصر با برهم زدن راهکارهای قدیمی ناممکن به نظر میرسد. که این همانا محکوم نمودن خود به ضعف و ناتوانی و بد تر از همه به شکست است. ما رؤیای انقلاب اجتماعی عظیمی در سر مان نیست، تنها میخواهیم این حق را داشته باشیم که به سحرگاهانی بیاندیشیم که به حقیقت فرا می رسند.
زیرا ما معتقدیم که عزم سیاسی میتواند و باید بر سرنوشت اقتصادی پیروز شود. ما دست از این ایدهی خود که همانا تلاش عینی برای تغییر جامعه و روابط انسانهاست بر نمیداریم. ما به پیشرفت از راه اصلاح معتقدیم. دیگر بحث بر سر زندگی کردن چون سالهای 1987 ، 1917 و یا 1968نیست؛ دیگر زمان گذشتن از آرمانها و پذیرفتن شرایط نیست؛ بلکه شروعی واقعی برای تغییر جامعه است.
به طور خلاصه،
متحدان و اصلاح طلبان مصمم در این راه:
ما معتقدیم که نسیم تازهای باید چپ را فعال کند.
نسل ما با پایان مقابلهی شرق و غرب متولد شده است، سقوط کمونیسم و پیروزی یک نوع سرمایه داری جهانی شده، اتمی شده و مالی.
اما باید گفت که همین نسل است که میتواند با اینکه در واقعیت دنیایی از آشوبها و عدم تعادلها غرق شده و افزایش ناسیونالیسمها در آن بارز است، تکاپوی شکل گیری مجدد را برای چپ ممکن سازد.
مسلماً منظور، ایجاد دوبارهی ایدهها، وحتی ساختارها و اعمال سیاسی است.
ما میدانیم که، در دهکدهی جهانی اتحاد، هزاران انسان در حال حاضر برای این اقدام آمادهاند. اما ارتباطات اغلب گسیخته میشوند و به طرزی بیش از پیش واپس گرایانه، اصطلاح « peer to peer » در سیاست پاسخگو نمیباشد.
به این دلیل است که ما معتقدیم به راه افتادن تکاپویی دوباره -در اقدامی که چون مستلزم حرکت های ملموس برای نتایج سریع است، اصلاح طلبانه است- توسط آنهایی که مبادرت به بیشتر متحد کردن مردم میورزند نیاز است. همچنین انجمنها، -بیشتر در سطح بین المللی تا منطقه ای- جنبشهای سیاسی و سندیکاها بایستی یاوران و نیروهای محرکهی فعالیتها و راهکارهای ما باشند.
این تکاپوی دوباره سازی باید بر مبارزات هویتی و مشارکتی بنا نهاده شود چرا که فردگرایی مدافعان حقوق مصرف کننده در جوامع مدرن برای جوامع فردا خفت بار خواهد بود.
اینان باید به نسل ما اجازهی پاسخ دهی به چالشهایی را بدهندکه امروز برای پشرفت گرایان مطرح میشوند :
• کنترل جهانیشدن و معاملات تجاری
• اتحاد با کشورهای جنوب و حمایت از دموکراتها
• ساختن یک اروپای سیاسی و اجتماعی
• مبارزه علیه راستهای افراطی و ناسیونالیسمها
• برابری حقوق در میان همهی افراد و به رسمیت شناختن اقلیتها
• توسعهی پایدار و اقتصاد یکپارچه
• آزادی شهروندی و آموزشهای مردمی
ما روش نسل سرخورده و دلزده را نمی پذیریم؛ نسلی که دوست دارد تنها به تشریح مفسران بپردازد، نسل وحشت
زده از جهانی شدن و فاقد نشانههای ایدئولوژیک.
ما به این کار گروهی ایمان داریم و مطمئنیم که با جمع نمودن انرژیها میتوانیم نیروی لازم برای اجرای پروژهی جامعهای تقسیم شده برای همگان، یکپارچه و اصلاح گرا را فراهم نماییم.
از این روست که امروز جوانان چپی را فرا میخوانیم تا به ما بپیوندند و دوشادوش ما دست به کار این مهم شوند.
ما یقین داریم دنیای دیگری هم هست.
باشد که ما آن را ممکن سازیم.